|
||||||||||||||||||
|
پادکست ها |
||
|
.......... همکاری های سالم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مرتبط است به صلح و امنیت جهانی. صلح و امنیت یکی از آرزو های دیرینه بشریت بوده که تا امروز ادامه دارد و دستیابی به آن بدون تشکل نهاد های مسؤل پذیری که این اهداف را دنبال نمایند امکان پذیر نمیباشد....... |
مقدمه ....... |
|
دولت که زیربنا و پایه های اساسی مطالعات سیاسی روابط بین الملل و حقوق بین الدول را تشکیل میدهد از چندین نگاه مورد مطالعه قرار میگیرد........ |
بخش اول
تعریف دولت
|
عناصر متشکله دولت که شامل ساحه خاک، نفوس و قدرت سیاسی میشود برای اولین بار توسط جورج یلینیک « (1851-1911) Georg Jellinek» محقق و حقوق دان اطریشی مطرح گردید .... |
عناصر متشکلۀ دولت
|
|
ساحه خاک یا قلمرو عبارت از یک محدوده جغرافیایی بوده و برای تطبیق قدرت سیاسی دولت دارای ارزش فراوان است ... |
دولت قلمرو یا خاک ساحه
|
|
جمعیت یک دولت آنعده افرادی هستند که در یک سرزمین واحد به صورت دایمی زندگی داشته وبا داشتن تابعیت آن کشور و احترام به قانون اساسی ان خود را از اتباع دیگر کشورها مجزا می پندارند. |
جمعیت یا نفوس دولت
|
|
قدرت دولتی که رهبری و اداره نفوس را بعهده داشته و بالای قلمرو یا ساحه خاک بنیانگذاری میشود بحیث عنصر اساسی تشکیل دولت محسوب میگردد.... |
قدرت دولتی
|
|
دولت منحیث یک شخصیت عالی حقوقی دارائی دو خصوصیت مهم است که آنرا نسبت به دیگرشخصیت های فزیکی و حقوقی فوقیت میبخشد.... |
فوقیت دولت
|
|
دولت عالیترین سازمان اجتماعیست، حاکمیت دولت آن تئوری حقوقیست که فوقیت سازمان مذکور یعنی دولت را نسبت به سایر سازمانهای اجتماعی بیان میدارد..... |
حاکمیت دولت |
|
حاکمیت مردمی در نزد روسو همانا یک قرارداد اجتماعیست که برمبنای آزادی و مساوات فردی استوار باشد ..... |
حاکمیت مردمی |
|
حاکمیت به آنعده اشخاسی تعلق میگیرد که در تطبیق قدرت و قانون حصه میگیرند و از طرف ملت به این وظیفه گماشته شده باشند...... |
حاکمیت ملی |
|
حاکمیت یک قدرت عالیست: این بدان مفهوم است که دولت بالا تر از خود هیچ موسسه و گروپ اجتماعی دیگری را نمیشناسد.... |
حاکمیت قانون و عدالت اجتماعی |
|
این خصوصیت دولت را منحیث عالیترین سازمان سیاسی وحقوقی معرفی نموده و از سایر سازمان های اجتماعی متمایز میسازد.... |
انحصار جبر قانون
|